ارزش طول عمر مشتری یا CLV را چگونه محاسبه کنیم؟





ارزش طول عمر مشتری چیست؟

به درآمدی که کسب و کار می‌تواند در طول تعامل با مشتری از آن انتظار داشته باشد ارزش طول عمر مشتری یا CLV می‌گویند. با محاسبه نرخ CLV متوجه می‌شوید که ارزش واقعی هر مشتری در مقایسه با پیش‌بینی‌های خودتان چقدر است.

معیار ارزش طول عمر مشتریان به شما کمک می‌کند تا دسته‌ای از مشتریان را شناسایی کنید که ارزش بیشتری برایتان دارند. هرچه مشتری مدت طولانی‌تری از کسب و کار خرید کند، عدد CLV آن بزرگتر می‌شود.

تیم‌های پشتیبانی و موفقیت مشتری بطور مستقیم در بزرگی و کوچکی ارزش دوره حیات مشتری نقش دارند. نمایندگان پشتیبانی مشتری و مدیران موفقیت کسب و کار در طول سفر مشتری، می‌توانند با حل مسئله و پیشنهادات جذاب موجب وفاداری مشتریان شوند.

کاربرد ارزش طول عمر مشتریان چیست؟
چند دلیل برای یادگیری و نحوه محاسبه ارزش طول عمر مشتری وجود دارد. البته خوشبختانه نیاز به محاسبات پیچیده نیست؛ با درک تجربه کاربری و دریافت بازخورد در تمامی نقاط تماس با مشتری می‌توانید کلیت ماجرای CLV در کسب و کار خود را متوجه بشوید.

اهمیت و نتیجه تحلیل ارزش طول عمر مشتری

در ادامه دلایل اهمیت CLV برای کسب وکارها را برمی‌شماریم.

مستقیما بر درآمد تاثیر می‌گذارد
نرخ CLV، مشتریانی را شناسایی می‌کند که بیشتری درآمد را به کسب و کار شما تزریق می‌کنند. بدین ترتیب، متوجه می‌شوید که باید خدمات و محصولاتتان را طبق نظر چه کسانی طراحی کنید تا راضی‌تر باشند و به همکاری‌شان ادامه دهند.

امروزه، از مبحث محصول و بازاریابی که بگذریم، هر کسب و کاری که به مشتریان خود اهمیت بدهد، درآمدی بیشتری کسب می‌کند. در تحقیقی که از سوی HubSpot منتشر شده، ۵۵ درصد از بیزنس‌های در حال رشد به استفاده از برنامه‌های خدمات مشتری اعتقاد دارند. در عین حال، تنها ۲۹ درصد از کسب و کارهای در حال نزول به طراحی و اجرای خدمات مشتریان باور داشتند. بیزنس‌هایی که به فکر موفقیت مشتری خود باشند، رضایت و وفاداری بیشتری کسب می‌کنند که نتیجه‌اش، افزایش درآمد است.

وفاداری و بازگشت مشتری را تقویت می‌کند
مشتریان به کسب و کارهایی وفادارتر می‌مانند که CLV خود را در قالب پشتیبانی مشتری عالی، محصول باکیفیت یا برنامه وفادارسازی مشتری بهینه می‌کنند. وفاداری بیشتر موجب کاهش نرخ ریزش مشتری و حتی افزایش نظرات مثبت، فروش و بازاریابی دهان به دهان می‌شود.

به جذب مشتریان ایده‌آلتان کمک می‌کند
وقتی ارزش طول عمر هر مشتری را بفهمید، آن‌وقت می‌دانید که هریک چقدر در کسب و کار شما خرج می‌کنند. مهم نیست ۱۰۰ هزار تومان یا ۱۰۰ میلیون تومان، مهم اینست که آن‌ها شناسایی شده‌اند و اکنون می‌دانید که باید چه کسانی را بیشتر جذب کنید.

هزینه‌های جذب مشتری را کاهش می‌دهد
جذب مشتری جدید می‌تواند امری پرخرج باشد. در مقاله‌ای که از سوی نشریه HBR منتشر شده است، جذب مشتری جدید نسبت به حفظ مشتریان کنونی بین ۵ تا ۲۵ برابر هزینه دارد. به علاوه، در مطالعه از سوی Bain and Company  مشخص شد که ۵ درصد افزایش نرخ بازگشت باعث افزایش بین ۲۵ تا ۹۵ درصدی سود می‌شود!

تمامی آمار و ارقام نشان می‌دهد که پیداکردن و پرورش‌دادن مشتریان واقعی و وفادار شما چقدر مزیت دارد. مشتریانی که مدام با شما تعامل دارند، حاشیه سود بیزنستان را بالا می‌برند و هزینه‌های جذب مشتری را کاهش می‌دهند.

حالا برویم سراغ چگونگی محاسبه ارزش طول عمر مشتری (CLV)


ارزش عمر مشتری چگونه محاسبه می‌شود؟
ابتدا باید ارزش مشتری را با فرمول میانگین بهای خرید مشتری ضربدر میانگین تعداد خریدهای مشتری محاسبه کنید. سپس، طول عمر مشتری را ضربدر ارزش مشتری می‌کنید تا ارزش دوره حیات مشتری به‌دست آید. در اینجا منظور از طول عمر مشتری، مدت زمانی‌ست که مشتری با کسب وکار ما در تعامل بوده است.

در مطلبی با عنوان چرخه عمر مشتری، گفتیم تعامل مشتری با کسب وکار شامل ۳ مرحله پیش از خرید، حین خرید و پس از خرید است. از آنجا که هر مشتری در مراحل خرید و پس از خرید برای کسب وکار سودآوری دارد، در بحث ارزش دوره حیات تمرکز ما بر این دو مرحله است.

فرمول ارزش طول عمر مشتری به زبان ساده:

  • ارزش مشتری = میانگین بهای خرید مشتری × میانگین تعداد خریدهای مشتری
  • ارزش طول عمر مشتری = ارزش مشتری × طول عمر مشتری

مدل‌ ارزش طول عمر مشتریان
ممکن است برخی از مفاهیم داخل فرمول بالا برای شما ناآشنا باشد و مثلا ندانید که چطور باید میانگین ارزش خرید هر مشتری را محاسبه کرد. برای آن‌که قضیه کمی بازتر شود و وارد جزییات بیشتری از فرمول ساده‌شده بالا شویم، دو مدل برای اندازه‌گیری این متریک معرفی می‌کنیم. شرکت‌ها معمولا از این دو مدل برای اندازه‌گیری و تحلیل ارزش طول عمر مشتری خود استفاده می‌کنند.

در مدل‌های زیر، موارد ناآشنا و نحوه محاسبه آن‌ها بیشتر توضیح داده شده‌اند تا با اطلاعات دقیق‌تری به سنجش ارزش عمر مشتری بپردازید.

ارزش طول عمر مشتری تاریخی
در مدل تاریخی، کسب و کارها ارزش مشتری را براساس داده‌های قبلی پیش‌بینی می‌کنند و در نظر نمی‌گیرند که ممکن است مشتری دیگر به همکاری با آن‌ها ادامه ندهد. در این مدل معمولا ارزش میانگین خریدهای مشتری، ارزش او را تعیین می‌کند. اگر مشتری‌هایتان فقط در دوره‌ای خاص با شما معامله کرده‌اند، مدل تاریخی برای شما مناسب است زیرا در این مدل به پیش بینی ارزش طول عمر مشتری پرداخته نمی‌شود.

از آن‌جایی که سفر هر مشتری با دیگری تفاوت می‌کند، این مدل دارای اشکالاتی است. فرض کنید براساس سابقه خرید قبلی‌تان نیمی از مشتریان را برچسب فعال و نیمی را برچسب غیرفعال زده‌اید. حال، مشتریان فعال دیگر تمایلی به همکاری و خرید ندارند، ولی غیرفعالان دوباره از شما خرید می‌کنند. در این مورد، چون شما فقط اطلاعات قبلی را مدنظر قرار داده‌اید، پیش‌بینی‌هایتان اشتباه از آب درمی‌آید.

ارزش طول عمر مشتری پیشگویانه
برخلاف روش قبلی، CLV پیشگویانه سعی می‌کند تا به جای داده‌های قبلی بر پیش‌بینی رفتار خرید مشتریان کنونی و جدید تمرکز کند.

با استفاده از ارزش عمر مشتری پیشگویانه می‌توان ارزشمندترین مشتریان را بهتر شناسایی کرد، محصولات و خدمات پرفروش را شناخت و بازگشت مشتری را بهبود داد.

چگونه ارزش طول عمر مشتری را بهبود دهیم؟
حالا که با فرمول‌ها، مدل‌ها و فایده ارزش دوره حیات مشتری آشنا شدید، چگونه آن را بهبود می‌دهید؟ در ادامه چند استراتژی برای افزایش نرخ CLV بیزنستان ارائه می‌دهیم.

تکنیک های بهبود clv

بهینه‌سازی فرآیند آشناسازی

پس از اینکه مخاطب تصمیم گرفت از شما خرید کند، آشناسازی یکی از اولین تعاملاتی است که بین شما و مخاطب رخ می‌دهد. اولین شانس شما برای تحت تاثیر قراردادن او نیز همین قسمت است.

سازمان‌ها باید فرآیند آشناسازی خود را بهینه کنند تا مشتریان بهتر با محصولات و خدماتشان آشنا شوند. در غیر این‌صورت ممکن است مشتری را در همان هفته اول از دست بدهند.

اگر بهینه‌سازی به خوبی اجرا شود، آشناسازی مشتری را دوباره و دوباره به سمت کسب و کار شما می‌کشاند و ارزش طول عمرش را افزایش می‌دهد.

ساده‌سازی تعامل با کسب و کار و ساخت ویدیوهای آموزشی از مواردی است که فرآیند آشناسازی را بهینه می‌کند.

ادعای کمتر، عمل‌کردن بیشتر

برندهای زیادی هستند که سر هر معرفی محصول یا خدمت به مخاطبان وعده‌های گل‌درشتی می‌دهند، اما به وقتش از پس انجام آن وعده‌ها برنمی‌آیند. ادعاکردن خوب است به شرطی که به آن عمل شود. استراتژی بهتر برای شما، کاهش ادعا و انجام کارهایی فراتر از آن ادعا است. بدین ترتیب، مشتری از خدمات فرا انتظار شما شگفت‌زده می‌شود و تمایل بیشتری به ادامه همکاری خواهد داشت.

افزایش میانگین ارزش سفارشات مشتری
یکی از روش‌های هوشمند برای بهبود ارزش عمر مشتری، افزایش ارزش خریدهای اوست. سعی کنید مشتری سبد خرید خود را فقط با یک محصول پر نکند.

آمازون و مک دونالد از این روش به خوبی استفاده می‌کنند. زمانی که در آمزون خرید می‌کنید، وبسایت به شما محصولات مشابهی یا مکمل آن را پیشنهاد می‌دهد تا حجم سبد خریدتان را بالاتر ببرد. همچنین در مک دونالد بعد از دادن سفارش، با جمله‌هایی مثل «در کنارش پای سیب نمی‌خواهید؟» روبرو می‌شوید که نه گفتن را دشوار می‌کند.

اگر مدل درآمدی کسب و کارتان به صورت حق اشتراک است، با تشویق مشتریان به خرید اشتراک یکساله می‌توانید ارزش طول عمر مشتری را بالا ببرید. ارائه کد تخفیف یا کاهش قیمت پلکانی اشتراک‌های طولانی‌مدت از روش‌های رایج برای تشویق کاربر به خرید بیشتر است.

جمع‌بندی


در طول زمان اهمیت ارکان کسب و کار از سمت محصول به سمت مشتری میل کرده است و حالا به دورانی رسیده‌ایم که مشتری محور هر کسب و کاری است. با این حال، همه مشتریان به یک اندازه اهمیت ندارند. شما باید بودجه و وقت خود را به نسبت اهمیت و CLV هر مشتری برنامه‌ریزی کنید. امیدوارم این بلاگ پست به شناخت بیشتر شما از مشتریانتان کمک کرده باشد.

بدترین اشتباهاتی که می‌توانید سر کار مرتکب شوید

حقیقت‌ این است که شما نباید عصبانی شوید و صندلی‌تان را به سمت پنجره پرتاب کنید یا وسط ارائه از آن دست بکشید و صدمات جبران‌ناپذیری به شغلتان بزنید.  مهم نیست که چقدر بااستعداد هستید یا چه چیزی را ماهرانه انجام داده‌اید؛ برخی رفتارها بی‌درنگ طرز فکر مردم را نسبت به شما عوض می‌کند (و برای همیشه چهره شما را نزد آنها مخدوش می‌کند). لیست پیش‌رو شامل 9 رفتار نامناسب است که باید از آنها اجتناب کنید.

1. دروغ گفتن
بسیاری از دروغ‌ها با نیات خوب شروع می‌شوند؛ در واقع مردم می‌خواهند با دروغ خودشان یا بقیه را محافظت کنند اما دروغ‌ها رشد می‌کنند و به سرعت گسترش می‌یابند و اگر کسی بفهمد که شما دروغ گفته‌اید راهی برای برگشت وجود ندارد.
دروغ هر چقدر هم کوچک باشد، احترام به نفس شما را خدشه‌دار می‌کند. اگر می‌خواهید از آنچه هستید شاد باشید، باید قابل اعتماد باشید.

2. شایعه پراکنی
زمانی که مردم با شایعه‌سازی درمورد افراد دیگر جوگیر می‌شوند، وجهه خودشان را تخریب می‌کنند. شایعه‌پراکنی در مورد کارهای ناشایست و بدبختی‌های سایرین اگر به گوش آنها برسد، ممکن است به احساسات آنها صدمه بزند. شایعه‌سازی باعث خواهد شد تا شما همیشه انسانی منفی و کینه‌توز به نظر بیایید.

3. اعلام اینکه شما از کارتان متنفر هستید
آخرین چیزی که هر کسی می‌خواهد سر کار بشنود این است که کسی درباره اینکه چقدر از کارش متنفر است شکایت می‌کند. چنین کاری باعث خواهد شد شما به عنوان فردی منفی به نظر بیایید و در نتیجه روحیه تیمی کاهش خواهد یافت. روسا بسیار سریع افراد منفی‌باف،کسانی که روحیه تیمی را ضعیف می‌کنند، می‌شناسند و می‌دانند که همیشه جایگزین‌های علاقه‌مند در گوشه‌ای منتظرند.

4. هیجانات افسارگسیخته
مثال‌های زیادی وجود دارند که در آنها افراد سر کار وسایلشان را پرتاب می‌کنند، فریاد می‌کشند و افراد دیگر را به گریه می‌اندازند. اینها همه نمونه‌هایی از هیجانات افسارگسیخته است.این نوع هیجانات هوش احساسی پایین را نشان می‌دهد و باعث می‌شود افراد دارای این ویژگی به راحتی اخراج شوند. به محض اینکه این سطح بی‌ثباتی را از خود نشان دهید مردم از اینکه آیا شما قابل اعتمادید یا نه شک خواهند کرد.با خالی کردن عصبانیت خود بر سر افراد، بدون توجه به اینکه چقدر «مستحق آن» هستند، باعث خواهید شد تا افراد در مورد شما نگاه منفی داشته باشند و شما به عنوان فردی بی‌ثبات، بدقلق شناخته شوید. کنترل هیجانات مثل این است که در جایگاه راننده بنشینید. زمانی که بتوانید احساساتتان را در مورد کسی که در مورد شما اشتباه فکر می‌کند، کنترل کنید او هم به این نگاه بد علیه شما پایان می‌دهد.

5. از کار فرد دیگری اعتبار کسب کردن
همه ما وقتی متوجه می‌شویم که کسی ایده ما را دزدیده است، احساس ناراحتی می‌کنیم. از کار فرد دیگری اعتبار کسب کردن (هرچقدر هم کوچک باشد) باعث می‌شود که دیگران این طور فکر کنند که شما هیچ کاری را به طور معین خودتان انجام نداده‌اید. دزدیدن اعتبار بقیه، همچنین این طور نشان می‌دهد که شما برای تیم‌تان و روابط کاریتان هیچ اهمیتی قائل نیستید.

6. فخر فروختن
انجام کارهای بزرگ بدون فخر فروختن درباره آنها نشان‌دهنده یک روحیه قوی است. نشان می‌دهد که موفقیت برای شما غیرمعمول نیست.

7. از پشت خنجر زدن
این عنوان خود بیانگر همه چیز است. خنجر زدن از پشت به همکارانتان، عمدا یا سهوا منشأ بزرگی از نزاع و درگیری در محیط کار است. یکی از معمول‌ترین حالت‌های از پشت خنجر زدن این است که برای اینکه مشکلی را حل کنید زیرآب کسی را بزنید. افراد معمولا این کار را به عنوان تلاشی برای اجتناب از درگیری انجام می‌دهند، اما با این کار درگیری بیشتری ایجاد می‌کنند. هر زمانی که فردی را در چشم همکارانش بد جلوه می‌دهید، مثل این است که بدون اینکه واقعا بخواهید، خنجری از پشت به او می‌زنید.

8. خوردن غذاهای بودار
وقتی صحبت از غذا خوردن می‌شود قانون کلی این است که هر چیزی که ممکن است بودار باشد را باید در خانه خورد.
ممکن است این مساله کوچک به نظر بیاید اما غذای بودار شما حواس افراد را پرت می‌کند و باعث می‌شود انسانی بی‌ملاحظه جلوه کنید. وقتی چیزی احساس ناراحتی در دیگران ایجاد می‌کند به سرعت مورد خشم آنها واقع می‌شود و آنها تا حد ممکن از آن چیز دوری می‌کنند. ناهار پرادویه شما به همه می‌گوید که هیچ چیز برای شما اهمیتی ندارد حتی زمانی که خودتان مسببش هستید.

9. پل‌های پشت سر را خراب کردن
بسیاری از کارها حول افرادی که با آنها ملاقات می‌کنید و ارتباطاتی که می‌سازید، می‌چرخد. انداختن یک بمب اتمی در هر نوع ارتباط حرفه‌ای، یک اشتباه بزرگ است.
یکی از مشتریان Talentsmart یک زنجیره بزرگ کافی‌شاپ است که تعداد افرادی كه در آن داخل و خارج می‌شوند نسبتا بالا است؛ بنابراین زمانی که مسوول کافی‌شاپ دست از کار می‌کشد، معمولا از آن برداشت شخصی نمی‌شود. گرچه یک مسوول کافی‌شاپ موفق شد تا همه پل‌های پشت سرش را خراب کند اما موضوع شگفت‌‌آور این است که او فریاد نزد یا کار افراطی انجام نداد. تنها کاری که کرد این بود که شرکت را ترک کرد.بدون اخطار او در شیفت دوشنبه ظاهر شد به مدیر کافی‌شاپ گفت که او داشت آنجا را ترک می‌کرد (در جای دیگری شغلی با درآمد بهتر پیدا کرده بود) و از آنجا رفت. نتیجه البته این بود که هر شیفتی که او طی دو هفته بعدی زمان‌بندی کرده بود باید با یک نفر کمتر انجام می‌شد چون او زمانی برای پیدا کردن یک جایگزین مناسب باقی نگذاشته بود.او کارهایش را فقط در قبال مدیر اهانت‌آمیز می‌دید. (کسی که از آن خوشش نمی‌آمد) اما در واقعیت او دو هفته فاجعه را برای هر فردی که در کافی‌شاپ کار می‌کرد ایجاد کرد. او ارتباطات مثبت خود را با همه همکارانش خراب کرد.

منبع: Forbes

بررسی ارزش مشتریان

عواملی که در رفتار خرید مشتری تاثیر می گذارد و رفتارهای اجتماعی او را هدایت می کند شامل عقلانیت و ذهنیت او است  و این دو عامل مشتری را در انتخاب محصول و برند مورد نظر خود هدایت می کند. ارزش مشتری را می توان از طریق روش های مختلفی تعریف کرد. بطور کلی ارزش یک باور پایدار نسبت به رفتارها و حالات مخالف آن است و از آن می توان به عنوان معیارهای انتخاب و قضاوت و در نهایت تصمیم گیری استفاده کرد. به عبارت دیگر این ارزش ها می توانند خود را در غالب دانش و عقاید نشان دهند. در واقع رفتاری که یک مشتری به هنگام خرید از خود نشان می دهد بر مبنای یک رابطه 2 طرفه بین مشتری و خواسته هایش است.

اگر بخواهیم به طور اجمالی فرآیند انتخاب یک مشتری را بررسی کنیم باید ابتدا ارزش آن مشتری را برای سازمان خود بسنجیم و خواسته ها و نیازهایش مورد تحقیق و بررسی قرار بگیرد و در انتها اقدامات لازم برای کسب رضایت مندی مشتریان انجام بگیرد. اما موضوع اساسی اندازگیری تاثیری است که ارزش یک مشتری می تواند بر رفتار خرید او بگذارد. در طول ده های گذشته از روش های زیادی برای اندازه گیری تاثیری که ارزش یک مشتری می تواند بر رفتار خرید داشته باشد استفاده می کردند اما تعداد محدودی از آن ها برای تحقیقات بازاریابی استفاده شده است و به یک نتیجه عملی و واقع گرایانه رسیده است. علت این مسئله همواره این است که از معیارهای ملموسی برای این اندازه گیری استفاده نشده تا بتوان از آن ها به عنوان یک معیار کاربردی و یک روش دقیق برای تعیین ارزش گذاری برای مشتریان استفاده کرد.

در روند کسب و کاری جدید اندازه گیری معیارهای ارزشی خرید برای مشتریان و ارزش گذاری بر روی مشتریان برای صرف کردن سرمایه های سازمان برای جذب آن ها اهمیت زیادی دارد و از جایگاه ویژه ای در بازارهای رقابتی برخوردار است.

برای تعیین ارزش گذاری برای مشتریان ابتدا شما باید یک دسته بندی را بر اساس زمینه های فعالیت های آن ها ، میزان نیازمندی به محصول شما ، میزان تحصیلات و حدود تقریبی میزان درآمدهای آن ها انجام بدهید. بر اساس این فاکتورها شما باید یک ارزش گذاری واقع بینانه را بر اساس معیار های تعیین شده انجام دهید تا براساس آن میزان ارزشی که یک مشتری برای شما می تواند داشته باشد را تخمین و از سرمایه های سازمان خود برای جذب آن دسته از مشتریان استفاده کنید.

شما باید ابتدا مشخص کنید که چه دسته از مشتریان با چه نگرش و رویکردی حاضر به خرید محصولات شما هستند. این ارزش گذاری نه براساس ارزش اجتماعی واقعی انسان ها بلکه براساس میزان ارزشی که مشتری در رابطه با خرید محصول شما دارد انجام می گیرد. پس باید براساس محصولات و خدمات خود و ویژگی های آن مشتریان را دسته بندی کنید و به هر کدام از دسته های تعیین شده ارزشی را اختصاص بدهید. بعد از ارزش گذاری باید میزان سرمایه ی خود را که شامل زمان، سرمایه مالی، انرژی و … می شود را برای جذب مشتریان صرف کنید و اقدامات لازم را برای بدست آوردن رضایت مندی آن ها انجام دهید.

به طور خلاصه می توان 5 ارزش را از دیدگاه مشتریان بیان کرد.

این 5 ارزش سهم متفاوتی در تصمیم گیری خرید یک مشتری دارد. برای مثال وقتی مشتری تصمیم دارد از شما محصولی مانند طلا را خریداری کند برای اینکه این خرید را انجام دهد ارزشهای مختلفی مانند جلوگیری از ضرر به هنگام بالا رفتن تورم همچنین بوجود آمدن یک احساس امنیت از خرید طلا که ارزش پولی سرمایه خود را حفظ کرده است تاثیر دارد.

ارزش وظیفه ای : این نوع از ارزش یک محرک است که می تواند شامل ویژگی هایی از قبیل دوام و پایداری و مقرون به صرفه بودن باشد.

ارزش اجتماعی : این نوع از ارزش شامل منفعتی است که یک فرد از جامعه و یا یک گروه اجتماعی خاص بدست می آورد.

 ارزش احساسی : این نوع از ارزش زمانی بدست می آید که احساسات شما توسط عواملی تحریک بشود و یا به طور ناگهانی احساساتی بشوید.

ارزش شناختی : این نوع ارزش از طریق تحقیق و پژوهش و کنجکاوی بدست می آید .

ارزش موقعیتی :  منفعت کسب شده از طریق پیامدهایی که یک انتخاب با آن مواجه است و دارای ارزشهای کاربردی و اجتماعی است.

این 5 عامل ارزشهایی هستند که مشتری در هنگام خرید یک محصول از آن استفاده می کند.

۹ گام طلایی برای جذب مشتری

۱) برای جذب مشتری جدید هیچ گاه از مشتری قدیمی غافل نشوید
اگر چه جذب مشتری جدید کاری جذاب است ولی اگر مشتری قدیمی چنین بپندارد که اهمیت خود را از دست داده است از شما دور خواهد شد.

۲) پس از بروز مساله(از نظر ارتباط با مشتری)هر چه سریع تر آن را حل کنید
هیچ سازمان، کالا یا خدمتی نمی تواند برای همیشه کامل باشد. در ارتباط سازمان با مشتری امکان دارد، مساله یا شکایتی به وجود بیاید.
شکایت تبدیل به ابراز نظر مثبت و موجب افزایش وفاداری مشتری خواهد شد.
معمولا افراد آخرین رویداد را بیشتر در ذهن خود نگه می دارند و اگر آخرین رویداد این باشد که سازمان برای حل مساله دریغ نکرده است، این اقدام میتواند موجب حفظ و تقویت ارتباط با مشتری شود.
کل داستان در این است که مشتریان ناراضی بیش از مشتریان راضی، دوست و رفیق دارند.از همین دیدگاه تمایل بیشتری دارند که درباره حرکت نامناسب یک فروشگاه یا نارضایتی خود از یک محصول و خدمات به دوستان، خانواده و همتایان بگویند، ولی درباره خوبی سازمان یا فروشگاه سخن زیادی بر زبان نمیارند.

۳) همیشه حالت بدون باخت به وجود بیاورید
هیچ گاه نباید مشتری بازنده باشد. اگر در یک معامله مشتری بازنده باشد، احتمال کمی وجود دارد که باز هم به آن فروشگاه مراجعه یا از همان محصول استفاده کند.در اینجا دو راه حل وجود دارد که هم مشتری و هم فروشنده می توانند برنده باشند:
الف) فروشنده برای حفظ مشتری و افزایش وفاداری او در مواردی سود کم را تحمل کند.البته برای یک دوره کوتاه مدت.
ب) دادن پاداش، بابت وفاداری مشتری که در نتیجه در هر معامله سود فروشنده اندکی کمتر می شود ولی با افزایش تعداد مشتری ها این کمبود جبران خواهد شد.

۴) همیشه حق با مشتری نیست ولی مساله مهم تفهیم این موضوع به مشتری است
اغلب مشتری مرتکب اشتباه می شود.امکان دارد مشتری انتظارات نامعقولی داشته باشد.این یک واقعیت است که سازمان بدون مشتری نمی تواند وجود داشته باشد اما کارکنان واحد فروش باید بتوانند به مشتری تفهیم کنند که اشتباه از جانب او بوده است، ولی باید در این کار ظرافت عمل وجود داشته باشد.

۵) مشتری خواستار لذت است نه تامین رضایت
فقط تامین رضایت مشتری موجب ایجاد وفاداری وی نسبت به سازمان نخواهد شد،بلکه لذت بردن از محصول و خدمات موجب افزایش وفاداری خواهد شد. اگر سازمان ها بتوانند با مشتریان صمیمی شوند و به خواست مشتری گوش دهند موجب خواهند شد که آنان از این رابطه لذت ببرند. برای اینکه مشتری از محصول لذت ببرد نباید هزینه محتمل شود. اگر خدمت ارائه شده از حد انتظار بیشتر باشد، موجب لذت بردن وی از این خدمت خواهد شد.

۶) نباید فراموش کرد که مشتری حق انتخاب دارد
از آنجا که بازارها روز به روز بیشتر می شوند، هیچ سازمانی نمی تواند در مورد وفاداری مشتریان مطمئن باشد. بسیاری از مشتریان به ظاهر راضی به محض اینکه روزنه ای پیدا شود به شرکت رقیب روی می آورند. هر سازمانی که متوجه وجود فرصتی شود باید تماس های خود را با مشتریان بیشتر و رابطه را تقویت نماید. یک تلفن به مشتری برای آگاهی از دیدگاه وی درباره خرید می تواند رابطه را تقویت نماید.

۷) برای پی بردن به خواست مشتری به حرف های او گوش فرا دهی
دوره ای که سازمان ها تصمیم می گرفتند چه کالایی را عرضه کنند و سپس آن را به مشتری تحمیل می کردند به سرعت به پایان می رسد. تنها راهی که می توان متوجه خواست مشتری شد این است که به حرف های آن ها گوش فرا دهیم. اگر کسی حرف بزند و ما به او گوش ندهیم، با ما خداحافظی خواهد کرد. ارتباط بامشتری بر پایه همین اصل قرار دارد. یکی از سریعترین راه ها برای از دست دادن مشتری این است که آنها را نادیده گرفته و به آنها توجه نکنیم.

۸) درباره کالا و خدمات دیدگاه مثبت داشته باشید
کسانی که برای یک سازمان کار می کنند باید در مورد آن سازمان و محصولات آن همواره تصویر مثبتی به مشتری ارائه کنند. می گویند یک کارخانه بزرگ تولید خودرو دارای دو توقفگاه بود. توقفگاه نخست که از خیابان مجاور قابل مشاهده بود متعلق به آن دسته از کارکنان بود که با خودروی تولیدی همین شرکت به محل کار خود می آمدند. کارکنانی که با خودروهای تولیدی شرکت های دیگر به آنحا می آمدند ناگزیر بودند در توقفگاه دوم، دورتر از خیابان مجاور توقف کنند . شرکت دارای این دیدگاه بود که اگر مشتریان بالقوه مشاهده کنند که کارکنان شرکت از محصولات شرکت های رقیب استفاده می کنند ، این پرسش در ذهن آنها خطور می کرد.

۹) خود را به جای مشتری بگذارید تا احساسات او را درک کنید
همیشه ارزش آن را دارد که خود را به عنوان مشتری بدانید که به سازمان وارد می شود. همیشه خود را به جای مشتری بگذارید و آنگاه بپرسید: آیا این سازمان از ورود من استقبال به عمل می آورد؟ هر قدر مشتری را بیشتر درک کنید توازن بین مشتری و محصول به صورتی در می آید که کفه ترازو به نفع مشتری سنگین تر خواهد شد.

منبع:کتاب ارتباط با مشتری
لیلا قدیمی ذاکر

ابزار انتخاب سیستم مدیریت ارتباط با مشتریان (CRM)

مطابق با پژوهش انجام شده توسط موسسه bain & company در سال 2013، محبوب‌ترین ابزار مدیریتی، مدیریت ارتباط با مشتری شناخته شده است.

سال‌ها پیش پیتر دراکر گفته بود: «هدف از هر کسب‌وکاری، ایجاد و حفظ مشتری است» شاید این بهترین و خلاصه‌ترین تعریف از مفهوم مدیریت ارتباط با مشتری باشد. وقتی موضوع مدیریت ارتباط با مشتریان Customer Relationship Management(CRM) مطرح می‌شود، به این معنی است که پای یکی از مهم‌ترین ذی‌نفعان سازمان، یعنی مشتری در میان است، اما امروزه مفهوم CRM بسیار گسترده‌تر از قبل است، چراکه مفاهیمی چون فناوری، بازاریابی داخلی و خارجی، پایگاه داده‌ها، نقاط تماس متنوع مشتری، بازاریابی چندکاناله، راه‌حل‌های سازمانی و استفاده از رسانه‌های اجتماعی با آن در ارتباط است.

CRM ابزاری است که کارکنان و مشتریان شما را برای تحقق اهداف سازمانی آماده‌تر می‌کند و امروزه راه‌حل‌های هوشمند و مبتنی بر فناوری، مبنای مهمی در CRM به‌شمار می‌آید.

 CRM چیست؟

 CRM یک استراتژی است که کل کسب‌وکار را در برمی‌گیرد و تمرکز اصلی بر نقاط تماس مشتری است.
 ابزاری است که کارکنان را از طریق دسترسی به اطلاعات توانمندتر می‌سازد.
CRM شما را از انجام تصمیم‌گیری درست برای سازمان و مشتریان مطمئن می‌سازد و به سازمان امکان ایجاد مزیت رقابتی می‌دهد.
 این ابزار با کاهش هزینه‌های داخلی و افزایش وفاداری مشتریان، برای سازمان و مشتریان اثربخشی فراوان دارد.
CRM ابزاری قدرتمند است که می‌تواند رقبای سازمان را با سرعت پس بزند.

 CRM چه چیزی نیست؟
 این ابزار یک فناوری نیست. بلکه فناوری به عنوان یک توانمندساز در خدمت CRM است.
 یک محصول نرم‌افزاری نیست که آن را خریداری و نصب کنید!
 این روش مدیریت تماس با مشتریان هم نیست.
  CRM حتی یک سیستم مرکزی برای کمپین‌های بازاریابی هم نیست.
 این روشی برای رسیدگی به شکایات و نظرات مشتریان نیز نیست.

CRM هیچ‌یک از موارد بالا به‌تنهایی نیست، بلکه همه موارد بالا است!

اما برای انتخاب یک سیستم CRM مناسب باید نکات زیر را در نظر بگیرید:

1) قیمت: بدون شک یکی از مهم‌ترین عوامل در انتخاب یک سیستم CRM، آگاهی از بودجه اختصاص یافته برای آن است. با این حال موضوع قیمت تنها یکی از عوامل تاثیرگذار بر سیستم CRM است. وقتی صحبت از قیمت به میان می‌آید، بهتر است تنها به هزینه خریداری سیستم CRM اکتفا نکنید، بلکه هزینه مواردی چون آموزش، به‌روز رسانی و خدمات پس از فروش را نیز در نظر بگیرید. علاوه براین هزینه اقداماتی چون یکپارچه‌سازی سیستم CRM با نرم‌افزارهای قبلی سازمان، سفارشی‌سازی برای سازمان و همچنین تهیه و تامین دستگاه کامپیوتر و لپ‌تاپ مورد نیاز برای راه‌اندازی سیستم باید در نظر گرفته شود.

2) تاکید بر CRM در اهداف کسب‌وکار. جزو جدایی‌ناپذیری از انتخاب هر سیستم CRM، مشخص کردن دقیق اهداف سازمانی است. برای موفقیت پیاده‌سازی سیستم CRM در سازمان، باید مدیران تمام‌های واحد سازمانی به این درک رسیده باشند که استفاده از آن یکی از الزامات و اهداف مشخص شده کسب‌وکار است. این افراد نه‌تنها باید از عملکرد سیستم جدید دفاع کنند، بلکه باید تمام گزارش‌های مورد نیاز خود را از طریق آن از کارکنان خود بخواهند.

3) رعایت تناسب با بلوغ سازمان: سیستم CRM باید با سطح بلوغ و میزان آمادگی کارکنان تناسب داشته باشد. تجربه استفاده از سیستم‌های CRM به‌دلیل پیچیدگی نرم‌افزار و عدم شناخت کارکنان با شکست قطعی روبه‌رو بوده است. بنابراین نیاز است با مطالعه و بررسی هرچه دقیق‌تر و براساس میزان آمادگی سازمان نسبت به انتخاب سیستم CRM اقدام کنید.  برای بلوغ سازمان در مورد CRM، سطوح زیر در نظر گرفته می‌شود:

سطح بلوغ شرح
سطح صفرهیچ اقدامی در خصوص CRM انجام نشده است.
سطح یک-آگاهی سازمان در حال مطالعه و برنامه‌ریزی برای CRM است.
سطح دو-توسعه سازمان اقداماتی ابتدایی برای CRM انجام داده است و در حال اجرایی کردن برنامه‌های مرتبط است.
سطح سه-تجربه آموزیسازمان در حال پیاده‌سازی و تجربه کردن سیستم CRM  است.
سطح چهار-بهینه‌سازی سازمان سیستم CRM را براساس نیازها و شرایط سازمان بهینه‌سازی می‌کند.
سطح پنج-رهبری سازمان با استفاده از سیستم CRM کسب‌وکار را رهبری و هدایت می‌کند.

4) توجه به اعتبار و توانایی ارائه دهنده سیستم CRM: انتخاب سیستم CRM باید براساس مطالعه دقیق سرویس‌دهندگان و بررسی بازخوردهای دیگر مشتریان ایشان باشد. به‌ویژه چنانچه در یک صنعت خاص به دنبال یک سیستم باشید، بهتر است تجزیه و تحلیل‌های شرکت‌های مشابه را در نظر بگیرید سپس در  مورد انتخاب سرویس دهنده تصمیم‌گیری کنید.

به یاد داشته باشید با توجه به درجه اهمیت ابزار CRM، انتخاب آن باید به دور از  شتابزدگی و با مطالعه و بررسی دقیق همراه باشد.

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد – شماره ۳۲۰۷

6 ترفند برای ایجاد وفاداری در مشتری

گرایش به سمت فروش‌های جدید یا رفتن سراغ مشتریان بزرگ‌تر همیشه وسوسه‌کننده است. اما برای کامیابی و پیشرفت کسب‌وکار باید به مشتریان موجود – فارغ از اینکه چقدر کوچک هستند- بیشتر توجه کرد.

راز کامیابی در کسب‌وکار تکرار و پیگیری موثر امور مشتریان است. پیگیری اثربخش بلافاصله بعد از فروش شروع می‌شود. همان زمانی که با مشتری تماس می‌گیرید تا از او تشکر کنید و رضایت وی از کالا یا خدمتی را که ارائه کرده‌اید جویا شوید.
 

علاوه بر این، روش‌هایی که در پی می‌آیند باعث می‌شوند که کسب‌وکار شما در ذهن مشتریان محفوظ بماند:
 

به مشتریان اطلاع دهید که چه کاری می‌توانید برایشان انجام دهید. این اطلاع رسانی می‌تواند در قالب ارسال خبرنامه برای مشتریان یا به روش‌های غیر رسمی‌تر، مانند تماس تلفنی با آنها انجام شود. فارغ از اینکه چه روشی را بکار می‌گیرید، حتما باید به‌گونه‌ای که جلب توجه کند، خدمات ارزنده‌ای را که ارائه می‌دهید، خاطر نشان کنید. اگر دقیقا نگویید که قادر به انجام چه کارهایی هستید احتمال دارد که آنها متوجه توانایی‌های شما نشوند. احتیاجی به خودستایی و تعریف‌های طولانی ندارید، کافی است با مشتری تماس بگیرید و به اطلاع او برسانید که دیگر نیازی نیست نگران کاغذبازی‌های اداری، استخدام وکیل، یا پیگیری وضعیت حمل کالا باشد یا (هر کار دیگری که آنها مجبور نیستند خودشان انجام دهند)

  به بهانه‌های مختلف شخصا برای مشتریان تان یادداشت‌های دستنویس ارسال کنید. به طور مثال به عنوان یک ارائه‌کننده خدمات مسافرتی برای مشتری خود بنویسید «امروز پشت میز کارم ناگهان نام شما به ذهنم آمد.آیا هنوز هم سفرهای هوایی طولانی مدت می‌روید؟ اگر برای تعطیلات آینده به خدمات ما نیاز داشتید حتما مرا مطلع کنید. هر لحظه که بفرمایید با آخرین و بهترین پیشنهاد‌ها در خدمت شما خواهم بود.» یا اگر به مراسمی که یک مشتری قدیمی برگزار کرده رفتید بعد از آن یادداشتی با این مضون ارسال کنید: «ملاقات شما در میهمانی جشن آخر سال بسیار عالی بود. در آغاز سال جدید برای دعوت به ناهار با شما تماس خواهم گرفت.»

  ارتباطات رودررو را حفظ کنید. ساده‌ترین روش‌های محاوره، ارسال پیام صوتی و ایمیل هستند، اما این روش‌ها ارتباطات شخصی را زایل می‌کنند. روی این‌گونه ارتباطات مجازی به عنوان یک پیگیری موثر حساب زیادی باز نکنید. اگر افراد مورد نظرتان همیشه در دسترس نیستند برایشان پیام بگذارید و بگویید که می‌خواهید با آنها رودررو صحبت کنید یا زمان‌هایی را تعیین کنید تا به دفتر کارشان بروید.

  مناسبت‌های خاص را به خاطر داشته باشید. در مناسبت‌هایی مانند سالروز تولد، ازدواج، مناسبت‌های ملی و مذهبی برای مشتریان‌تان کارت‌های تبریکی که نام آنها رویش درج شده باشد، ارسال کنید. ارسال هدیه هم ابزاری خارق‌العاده برای استمرار دادن به رابطه با مشتریان است. احتیاجی نیست که برای نشان دادن توجه به مشتریان مبالغ کلانی را برای هدایای گران قیمت صرف کنید، از خلاقیت‌تان بهره ببرید و هدایای جذاب و ارزان قیمتی را انتخاب کنید که با شغل شما یا کالایی که اخیرا مشتری شما خریداری کرده تناسب داشته باشد.

  اطلاعات‌تان را منتشر کنید. اگر مقاله‌ای خواندید، کتاب جدیدی را مطالعه کردید یا خبری درباره سازمانی خاص شنیدید که ممکن است برای برخی از مشتریان‌تان جذاب باشد آن را در قالب یک یادداشت برایشان ارسال یا با تماس تلفنی آنها را مطلع کنید.

  تماس‌های غیررسمی با مشتریان را سرمایه‌گذاری برای توسعه کسب‌وکار تلقی کنید. اغلب وقتی با مشتریان صحبت می‌کنید یا به ملاقات آنها می‌روید متوجه می‌شوید که در صحبت‌هایی که ظاهرا خارج از موضوع کار است نیز مواردی را بیان می‌کنند که می‌تواند شما را به سمت یک معامله جدید هدایت کند. با توجه به کارهایی که مشتریان موجود می‌توانند برای شما انجام دهند دلیلی وجود ندارد که تماس مستمرتان با آنها را ادامه ندهید. قدرت ابتکار خود را به کار بگیرید و ایده‌های فراوان دیگری که می‌تواند به شما کمک کند تا روابط پایدار خود با مشتریان را توسعه دهید، پیدا کنید.

منبع: http://www.modir.biz

چرا مشتری محصولی را می خرد ؟

  • اگر آن ها از تو خوش شان بیاید و تو را باور کنند و به تو اعتماد کنند . . . بعد ممکن است از تو بخرند. چرا مشتری محصولی را می خرد ؟ این سوالی است که هر فروشنده ای نیاز به پاسخ آن دارد . اما این سوال هزار برابر مهم تر از این سوال است که چطور بفروشم . اما دقت دارید که ما ایرانی ها فقط این سوال را مطرح می کنیم که چطور بفروشم . شاید بهتر است این طور بگویم که این سوال یک میلیون بار مهمتر است از اینکه چطور باید بفروشم به تازگی برای یکی از شرکت های صنایع بسته بندی کشور که محصول تخم مرغ کندلوس را به بازار ارائه می نماید مشغول پیاده سازی فرآیند استخدام هستیم . در تمام مصاحبه های شغلی که انجام می دهم از تمام کارشناسان و بازاریاب ها می پرسم” که چرا محصولی را می خرند ؟ ” جواب هایشان برایم جالب است جواب هایی که از آنها دریافت می کنم آمیزه است از منطق ، اطلاعات حیرت انگیز ،مسایل نادیده گرفته شده و فرصتی باور نکردنی. برایم این سوال مطرح است که چرا شرکت ها میلیون ها تومان را صرف آموزش نیروهای خود می کنند که به آنها یاد بدهند که چطور باید بفروشند ولی چرا هیچ وقتی را صرف این موضوع نمی کنند که چرا مشتری ها محصولی را می خرند ؟
  • احتمالا فکر می کنی که پاسخ این سوال را می دانی ولی به احتمال زیاد این چنین نیست . بگذار برایت از علایمی صحبت کنم که ما به آنها علایم هشداردهنده می گوییم که نشان می دهد احتمالا هیچ اطلاعی از اینکه چرا آنها خرید می کنند نداری .در مورد قیمت هایت اعتراض می شنوی.مجبوری طرح یا قیمت پیشنهادی را بفرستی.آنها ادعا می کنند از تهیه کنندگان فعلی راضی هستند.هیچ کس جواب تلفن هایت را نمی دهد.از این شکایت داری که وضع اقتصادی خراب است.دیدی تو هم جواب این سوال را نمیدانی. اگر این حرف ها برایت آشناست پس تو هم همانند آن فروشندگانی هستی که پاسخ سوال من را نمی دانی امروز قصد دارم تعدادی از دلایلی که مشتریان محصولی را می خرند بیان کنم این ها دلایلی هستند که مستقیما از دهان مشتریان شنیده ام .من فروشنده ام را دوست دارم . دوست داشتن مهمترین عنصر فروش است.می دانم که چه دارم می خرم.بین این فرد و شرکتی که در حال حاضر از آن خرید میکنم با دیگر شرکت ها  تفاوت می بینم.ارزش و منفعتی در محصولی که دارم می خرم می بینم.حرف فروشنده ام را باور دارم.به فروشنده ام اعتماد دارم.به فروشنده ام اطمینان دارم.با فروشنده راحت هستم.احساس میکنم بین نیازهای من  و محصول یا خدمات او تناسبی هست.قیمت منصفانه به نطر می آید ولی لزوما پایین نیست.می بینم که این محصول یا خدمت بازدهی مرا بالا می برد.می بینم که این محصول یا خدمت سود من را بالا می برد.می بینم که فروشنده تلاش می کند تا به من کمک کند که کسب و کار من رونق پیدا کند.بعد از این جواب ها که تمام آنها نشانه هایی است برای اینکه ،اینگونه به مشتریان خود سرویس دهید تا مشتریان شما همواره این پاسخ ها را در برخورد با این سوال ” که چرا محصولی را می خرند ؟ ” همین جواب ها را دهند .فروختن در چشم مشتری ات ناخوشایند و حال به هم زن است . او می خواهد بخرد . لیستی از مشتریان سینه چاک داری ؟ سینه چاک کی ؟ چه تعدادی سینه چاک تو هستند ؟ شرط می بندم لیست تو کوتاه است . .  . !!

دلایل ورشکستگی !

ذات هنرمند و باهوش ما ایرانی ها، در همه امور زندگی خط مشی ها را تعیین می کند. همه ما تحت تاثیر این ارثیه بزرگانمان هر وقت که می خواهیم کسب و کار جدید راه بیاندازیم، طرح های تولیدی ، ابتکاری و اشتغال زا را آغاز می کنیم. متاسفانه اکثر فعالیت های اینگونه که ما ایرانیان آغاز می کنیم به ورشکستگی منجر می شود دلایل این پدیده هم از قبل مشخص و قابل پیش بینی است:

۱- علاقه مفرط ما به ایده هایمان باعث می شود که به بازار بعد از آن و پاسخ به این سوال که آیا مشتری خواهیم داشت یا خیر نیاندیشیم.
۲- معمولاً به دلیل اینکه قبل از شروع این کار، تجربه فعالیت تولیدی و تجاری به صورت حرفه ای انجام نداریم، نمی توانیم هزینه های واقعی اجرای پروژه را تخمین بزنیم و بنابراین سرمایه ای که برای شروع کار در نظر می گیریم بسیار اندک تر از میزان سرمایه واقعی مورد نیاز است. در نتیجه در میانه های کار با کمبود شدید سرمایه مواجه می شویم.
۳- اکثر ما، افراد فنی هستیم که می خواهیم ایده خود را تولید کنیم و اصولا بحث فروش و بازاریابی را به پس از تولید منتقل می کنیم. این موضوع و اینکه اصولا ما تجارت بلد نیستیم باعث می شود که هزاران ایده تولیدی پس از رسیدن به مرحله محصول حتی یک فروش هم نداشته باشد. متاسفانه این موضوع حتی گریبانگیر کارخانه های بزرگ کشور نیز هست.
۴- به دلیل اینکه ما ایرانی ها افراد کمال گرایی هستیم پس از اینکه یک ایده به ذهن مان رسید و تولیدش را شروع کردیم، به جای اینکه تولید آن محصول را به اتمام برسانیم، در نیمه راه هر ایده جدیدی که به ذهنمان می رسد را با ایده قبلی مخلوط می کنیم که محصولمان ایده آل تر شود. این باعث می شود که پس از گذشت مدت ها محصول ما به تولید نرسد و همیشه در فرایند تحقیق و توسعه باقی بماند. فرض کنید کارخانه پژو در سال ۱۹۷۰ می خواست مدل ۲۰۶ را تولید کند. این خودرو نه تولید می شد و نه الان کارخانه پژو وجود داشت. نه پدرانمان سوار ۵۰۴ می شدند نه ما سوار ۲۰۶!!!! لذا توصیه می شود برای آغاز هر فعالیت تولیدی اقدامات زیر را حتماً انجام دهیم:

۱- برای خودمان و سرمایه و پول مان بیش تر از ایده هایی که می آیند ارزش قائل باشیم. ایده های خوب را دوست داشته باشیم نه همه ایده هایی که به ذهنمان می رسد. به اولین ایده ای که به ذهنمان می رسد به دید تنها راه نجات نگاه نکنیم. این ایده ای بیش نیست و تا تبدیل به پول نشده ارزشی ندارد. یک راه حل خوب این است که خودتان را سرمایه گذاری فرض کنید که می خواهد ایده یک شخص مبتکر را ارزیابی و سپس روی آن سرمایه گذاری کند. پس خوب آن را بسنجید.
۲- در صورتیکه نمی دانید طرح شما به چقدر سرمایه نیاز دارد، حتماً با یک مهندس صنایع یا کسی که تجربه موفقی در مورد فعالیت های تولیدی و تجاری دارد مشورت کنید. اگر مبلغی که به شما گفت بیش از تصورتان بود، اعتماد کنید یا با یک شخص باتجربه دیگر مشورت کنید. یک تجربه از یک فرد داغدیده: نظر نفس خود را به نظر کارشناسی ترجیح ندهید.
۳- قبل از شروع تولید، به راهکارهای فروش فکر کنید. بازار هدف را مشخص کنید و نحوه فروش را روی کاغذ بیاورید. سپس با یک تاجر موفق که فعالیتش شبیه شماست مشورت کنید و به نظراتش اعتماد کنید.
۴- یک تعریف معقول از محصول خود بنویسید و جزئیات آن را مشخص کنید. در هنگام تولید اگر ایده جدیدی به ذهنتان رسید، آن را برای نسخه بعدی نگه دارید. رسیدن محصول شما به بازار مهم تر از به کمال رسیدن آن است.
۵- به این نکته دقت کنید که پولی را که برای محصولتان سرمایه می کنید، از جنس همان پولیست که بعداً باید با دردسر در بیاورید. سرمایه گذاری نکردن بهتر از ورشکست شدن است.
۶- به محصولات رقیب توجه کنید و قبل از تولید از مشخصات فنی آن ها و قدرت بازارشان توجه کنید و همچنین قیمت تمام شده خود را با قیمت آن ها در بازار مقایسه کنید. به سهم واسطه ها اهمیت بدهید. مغازه دار است که محصول را می فروشد نه شما!!!! از اجناس چینی بترسید! محصولات چینی با قیمت پایین شان، مزیت های رقابتی شما را کم رنگ می کنند. آیا مشتری شما توجیه کافی برای خریدن محصول شما دارد؟ یا ترجیح می دهد پول خود را پس انداز کند؟ برای تعیین قیمت تمام شده محصول با یک مهندس صنایع، کارشناس مدیریت یا یک فرد با تجربه مشورت کنید

مناسب‌ترین زمان و بهترین راه ارائه‌ی پیشنهاد فروش

اگر می‌خواهید فروشی صورت بگیرد، باید به‌موقع پیشنهاد بدهید. حتما می‌گویید این را خودم هم می‌دانم، بهترین زمان پیشنهاد دادن چه وقت است؟ من از کجا بدانم؟ هیچ‌کس به‌جز خود شما نمی‌تواند تشخیص بدهد.

اگر می‌خواهید فروشی صورت بگیرد، باید به‌موقع پیشنهاد بدهید. حتما می‌گویید این را خودم هم می‌دانم، بهترین زمان پیشنهاد دادن چه وقت است؟ من از کجا بدانم؟ هیچ‌کس به‌جز خود شما نمی‌تواند تشخیص بدهد. فقط می‌توانم بگویم زمان مناسب، وقتی است که نشانه‌های تمایل را در خریدار ببینید و احساس درونی خود شما هم مؤید آمادگی شرایط باشد.

تشخیص این‌که پیشنهاد را چطور عنوان کنیم، آسان‌تر از تعیین زمان مطرح کردن آن است، باید با آمادگی کامل در مورد آن اقدام کنیم.

نکته مهم: پرسش‌هایی که هرگز نباید در هنگام پیشنهاد فروش طرح کرد از این قرارند:« چه‌کار کنم تا این معامله انجام شود؟» یا « شما برای انجام دادن این معامله چه انتظاری از من دارید؟» به‌نظر برخی این پرسشها توهین‌آمیز هستند و از طرفی فروشنده‌های حرفه‌ای با هدف‌ها و وظیفه‌های خود آشنا هستند.

بعضی از فروشنده‌ها پیشنهادشان را طوری مطرح می‌کنند که گویی اهمیت چندانی برای پاسخ مشتری قائل نیستند. این عده با شنیدن «نه» دست از تلاش بر می‌دارند ولی فروشنده‌های حرفه‌ای همیشه «نه» را «هنوز نه» تلقی می‌کنند.

1. بپرسید: نگرانید که از معامله با ما ضرر کنید؟
وقتی از مشتری چنین پرسشی شود، اگر نگران چیزی باشد آن را بروز خواهد داد و از آن‌جا که معمولاً مورد خاصی وجود ندارد و سکوت می‌کند، می‌توانید فوری بگویید: … «خب پس حالا که چیزی را از دست نمی‌دهید، امضاء بفرمایید.»

2. بپرسید: آیا مایلید از خدمات دیگر شرکت ما هم استفاده کنید؟
اگر شما فروشنده‌ی شرکتی هستید که محصولات متعددی دارد، در ابتدا کار فقط با یک نوع محصول موقعیت خود را تثبیت کنید و در حاشیه راه را برای معامله‌های دیگر هموار کنید.

3. به مشتری نشان دهید که مایلید در مراحل بعدی کار هم مشارکت کنید.
به‌طور مثال بپرسید: آیا می‌خواهید ترتیبی بدهید که من هم زمان تحویل جنس حضور داشته باشیم؟ یا می‌خواهید چند نفر از کارمندان آموزش ببینند؟ یا به‌نظر شما جلسه‌های آموزشی را کی برگزار کنیم؟

4. بپرسید آیا مانعی سر راه معامله با شرکت شما می‌بیند؟
بگویید: اگر موردی به نظرتان می رسد، بفرمایید تا رفع کنیم.

5. اگر به مانع یا مشکلی اشاره کرد، بپرسید: فقط به‌خاطر همین یک مورد است که رضایت نمی‌دهید؟
پس اگر این مشکل بر طرف شود کار تمام است؟

6. خلاقیت به خرج دهید.
در مدت زمانی که منتظر دریافت جواب مشتری هستید، با یک شوخی جالب اعلام وجود کنید. به طور مثال، برایش پیامک بزنید و بزنید و بنویسید« با جواب مثبت خود خواب را به چشمان من بازگردان» یا «با یک بله‌ی شما شب تار فروشنده‌ی بینوا سحر می‌شود.»
نمک بپاشید و پول پارو کنید!

7. شرایطی فراهم کنید که «نه» گفتن به پیشنهادتان سخت باشد.
به طور مثال،بگویید: «چطور است روز جمعه ناهار در خدمتتان باشیم تا در این فرصت خواسته‌هایتان را برایم شرح دهید. همان جا به شما خواهم گفت که بر آوردن آنها در توان ما  هست یا نه. این پیشنهاد را می پسندید؟» یا « چطور است که برای آزمایش، یک نمونه از محصول ما را ببرید. اگر به کارایی آن و صحت گفته بنده ایمان نیاوردید لازم نیست هزینه‌اش را بپردازید، پیشنهاد منصفانه است؟»

بیشتر بخوانید:  تقویت کننده‌های پیشنهاد در فروش

اگر هیچ یک از مواردهای بالا کار ساز نبود:

7.5. با شوخی کار را تمام کنید.
بگویید: می‌دانید چطور هر دوی ما خلاص می شویم؟ با بله گفتن شما!

نکته مهم
پیشنهادتان را وقتی عنوان کنید که مشتری از نظر روحی در شرایط مساعدی باشد. یکی از بدترین مکان‌های ارائه پیشنهاد، دفتر مشتری است و بهترین جا سر میز صبحانه، ناهار، و یا شامی است که شما میزبانید. دفتر خودتان و نمایشگاه‌های تجاری هم در الویت‌های بعدی قرار دارند.

پاسخ نهایی
رمز موفقیت در این است که با حالتی دوستانه و محترمانه پیشنهادتان را عنوان کنید. مراقب باشید مشتری احساس نکند تحت فشار قرار گرفته و لحنتان آمرانه نباشد. برای کسب مهارت چاره‌ای جز تمرین زیاد ندارید.      

بیشتر بخوانید:  افزایش فروش در دوران رکود

تقویت کننده‌های پیشنهاد در فروش

اشاره:چگونه محصول عالی‌تان را به چیزی تبدیل کنید که مشتری‌ها بخواهند همین الان آن‌را داشته باشند. تقویت‌کننده‌های پیشنهاد در واقعا ابزارهایی هستند که میزان اثرگذاری پیشنهادتان را افزایش می‌دهد-که گاهی این افزایش بسیار شدید است.

چگونه محصول عالی‌تان را به چیزی تبدیل کنید که مشتری‌ها بخواهند همین الان آن‌را داشته باشند.

تقویت‌کننده‌های پیشنهاد در واقعا ابزارهایی هستند که میزان اثرگذاری پیشنهادتان را افزایش می‌دهد-که گاهی این افزایش بسیار شدید است.

بسیاری از شعارهای اصلی و تاثیرگذار و فوق‌العاده، تقویت‌کننده‌هایی را در متن خود بکار برده‌اند. اگر از این تقویت کننده‌ها به شکلی باورپذیر و اصولی استفاده شود، می‌توانند اثر قابل‌توجه و ملموسی از خود برجای گذارند.

به‌یاد داشته باشید که نباید عجله به‌خرج دهید. وقتی در حال ایجاد پیشنهاد ردنشدنی‌تان هستید. نخست، کارتان را با پیشنهاد دارای بازگشت سرمایه‌گذاری بالا آغاز کنید و سپس از این گام‌ها استفاده کنید تا استحکام بیشتری به آن ببخشید.

ضرورت (ساختگی و راستین)
یک پیشنهاد الهام‌بخش، به‌نوعی حس ضرورت یا فوریت را در ذهن مشتری‌ها تداعی می‌کند. اگر مشتری مورد نظرتان از این مسئله در هراس باشد ممکن است در صورت مسامحه کردن پیشنهاد شما را از دست بدهد، تمایل به امروز و فردا کردن و به‌تعویق انداختن خرید برای مدت‌های طولانی، در وی از ‌بین می‌رود. 

این حس ضرورت و فوریت می‌تواند واقعی و راستین، و یا حتی ساختگی باشد. به هر شکل باعث به‌حرکت درآوردن مشتری‌تان شده و بر میزان اثرگذاری پیشنهادتان بیافزاید. برای مثال بگویید، « این پیشنهاد فقط تا 48 ساعت اعتبار دارد. البته  این مسئله به این معنا نیست که من نمی‌توانم چنین پیشنهادی را بعد از آن هم ارائه دهم، بلکه علت آن‌است که تمایل دارم فقط با افراد قاطع و مصمم کار کنم.»

باید به هر شکل ممکن به این تعهدتان پایبند بمانید، چراکه درغیر این صورت اعتبارتان زیر سؤال خواهد رفت و بار بعدی که این حربه را در مورد یک مشتری دیگر بکار بگیرید، او آن‌را جدی نخواهد گرفت.

ارزش افزوده
سعی کنید مقداری ارزش افزوده غیر‌منتظره به پیشنهادتان اضافه کنید تا میزان مقاومت مشتری‌تان، کمتر و کمتر شود. این مسئله را می‌توانید در بخش فرایند نهایی کردن بگنجانید. سعی کنید یک پاداش اضافی به این معامله اضافه کنید تا آن‌را شیرین‌تر کنید. فقط باید سعی کنید آن چیز دارای ارزش واقعی باشد. قانون طلایی نمونه‌های مجانی این ‌است: هرگز چیزی را که نمی‌توانید بفروشید، به عنوان هدیه در اختیار کسی قرار ندهید.

ریسک زدایی
مهمترین مانعی  که در سر راه فروش قرار گرفته ‌است، ترس خریداران از ریسک کردن است. حداقل کاری که می‌توانید انجام دهید این است که همواره تضمین کنید که در صورت نارضایتی مشتری، حاضر هستید پول او را پس بدهید.

برای مثال، پیتزا دومینوز تمام ریسک‌‌ها را در همان ابتدای امر از بین می‌برد. آن‌ها می‌گویند اگر پیتزای ما دیر به دستتان رسید، لازم نیست پولی برایش پرداخت کنید.

واقعا متعجب می‌شوم وقتی می‌بینم چه تعداد فراوانی از کسب‌و‌کارها این‌کار را انجام نمی‌دهند، چون از این مسئله بیم دارند که مردم از این پیشنهاد سوء استفاده کنند. اگر تا به‌حال پس ‌دادن پول را ضمانت نمی‌کردید، فکر می‌کنم بعد از مطالعه حقایق زیر، حتما این‌کار را خواهید کرد:

  1. اغلب مردم حتی اگر واقعا ناراضی هم باشند، برای پس گرفتن پولشان مراجعه نخواهند کرد.
  2. پول‌هایی که پس می‌دهید معمولا بسیار کمتر از مقدار سودی است که از طریق افزایش فروش ناشی از به‌کار گرفتن این روش برای حذف ریسک به دست می‌آورید.
  3. در ایالات متحده قانون شما را موظف می‌کند که در صورت عدم رضایت مشتری، ظرف مدت 30 روز اولیه پس‌از فروش، پول او را پس بدهید. بسیاری از کشورهای دیگر هم چنین قوانینی دارند.
  4. اگر از پیشنهاد ردنشدنی استفاده می‌کنید، به طور طبیعی افراد خیلی کمی ممکن است بخواهند پول‌شان را پس بگیرند، چون کاملا از چیزی که به آن‌ها فروخته‌اید احساس رضایت دارند.

در مورد ایده‌هایی که می‌توانید از آن‌ها جهت ازبین بردن ریسک استفاده کنید از قدرت تخیل خود بهره بگیرید. اگر بتوانید ترس مشتری‌ها از انجام معامله کردن با خودتان را از بین ببرید، خواهید توانست جریان مداومی از معاملات جدید و مکرر را برای خودتان به وجود آورید.

کمیابی
مردم عاشق خریدن چیزهایی هستند که افراد کمی آن‌ها را در اختیار دارند. از حس از دست دادن و ضرر کردن نیز، ترس فراوانی دارند. اگر مشتری‌های احتمالی‌تان حس کنند در صورتی که همین الان دست به عمل نزنند، این فرصت را ازدست خواهند داد، به شکل فعال‌تری وارد عمل می‌شوند. خریداران اگر بدانند از یک کالا فقط 100 عدد تولید شده و دیگر از آن محصول خاص تولید نخواهد شد، سریع‌تر راضی شده و دسته‌چک خود را بیرون می‌آورند، تا آنکه بدانند از محصول موردنظر تعداد نامحدودی وجود دارد و بعدها هم ساخته خواهد شد. اگر چیزی که شما پیشنهاد  می‌دهید به تعداد محدود و یا در زمان محدودی ارائه شود، مشتری‌ها احساس می‌کنند باید از این موقعیت استفاده کنند تا بعدها پشیمان نشوند. البته که استفاده ار این تکنیک در مورد هر محصولی جواب نمی‌دهد.

سهولت
اگر معامله کردن و انجام کسب‌و‌کار با شما دشوار باشد، چرا مردم باید بخواهند که مشتری شما باشند؟ سفارش دادن به شما باید خیلی ساده باشد. مشتری‌تان هیچ‌گاه نباید بگوید، «وای، عجب محصول جالبی! اما چگونه می‌توانم آن‌را سفارش دهم؟»

توصیه: خودتان به‌عنوان مشتری یک‌بار کل فرایند فروش خودتان را طی کنید. صادقانه از خودتان بپرسید: اگر به‌جای مشتری بودید، چه احساسی داشتید، آیا حداکثر سهولت را در این فرایند ایجاد کرده‌اید؟

فروشندگان اتومبیل باهوش در همان هنگام که مشغول صحبت کردن با شما هستند، برگه درخواست خرید را برای‌تان تکمیل می‌کنند. این یکی از کارهایی است که شما دیگر مجبور نیستید خودتان انجام دهید و در‌نتیجه به خرید نزدیک‌تر می‌شوید. هرچیزی که گام‌های غیر‌ضروری یا آشفتگی بیشتری به فرایند فروش اضافه می‌کند، اثری منفی برروی فروش دارد.

بیشتر بخوانید:  چگونه رضایت مشتریان را بدست آوریم؟

ترفندهای قیمت‌گذاری
روانشناسی قیمت‌گذاری و تصمیم‌گیری برای خرید، بسیار جالب است.
قانون 7‌ها و 9ها
پایین آوردن قیمت همواره به فروش بیشتر منتهی نمی‌شود. اما در بعضی موارد، ختم کردن رقم قیمت محصول به 7 یا 9 می‌تواند فروش را بالا ببرد. داشتن ترکیب جالبی از اعداد می‌تواند تاثیر شگرفی بر کسب‌و‌کارتان داشته باشد.
یک بار آزمایشی انجام دادم و در آن قیمت‌های زیر را برای خرید اینترنتی یک نرم‌افزار ارائه نمودم:
«97 دلار،99 دلار و 95 دلار» قیمت 97 دلاری توانست بیش‌از دوبرابر از قیمت 99 دلاری و بیش‌ از پنج برابر قیمت 95 دلاری بفروشد. بله یک قیمت بالاتر که بیش ‌از پنج برابر محبوب‌تر از یک قیمت ارزان‌تر است.

قانون 7ها و9‌ها توسط بسیاری از بازاریاب‌ها پذیرفته شده است.

افزایش قیمت یعنی افزایش ارزش محصول
گاهی قیمت بالاتر باعث می‌شود مشتری‌ها ارزش بیشتری را برای محصول قائل شوند.

مطلب مرتبط:  مناسب‌ترین زمان و بهترین راه ارائه‌ی پیشنهاد فروش

مقایسه
یکی از ترفندهای بازاریابی مستقیم این‌ است که قیمت محصولتان را با یک محصول گران قیمت‌تر یا با ارزش واقعی محصول خودتان مقایسه کنید تا قیمت آن کمتر به‌نظر برسد.

آژانس‌های املاک وقتی می‌خواهند مواردی را به شما معرفی کنند، ابتدا از موردهای گران قیمت‌تر شروع می‌کنند. چرا؟ این فروشندگان باهوش می‌دانند که اگر اول موارد گران‌تر را مشاهده کنید، احتمال دارد در نهایت خریدی را انجام دهید که قیمتش بیشتر از رقمی است که در ابتدا و به اختیار خودتان اعلام کرده‌اید.

تصور کنید که مشغول تماشای فراری‌های 200.000 دلاری هستید. در این صورت پورشه 60.000 دلاری دیگر چندان گران به‌نظر نمی‌رسد.

تخفیف و کوپن‌های تخفیف
این تاکتیک نیز درواقع روش‌های دیگری برای مقایسه کردن هستند.
اگر قیمت یک محصول 100 دلار باشد، از دریافت یک تخفیف 20 دلاری بسیار خوشحال خواهید شد.
قیمت این محصول می‌توانست از ابتدا 80 دلار باشد،  اما وقتی 20 دلار تخفیف می‌گیریم، برداشت ذهنی بهتری داریم.

منحصربه‌فرد بودن- حقیقی یا ساختگی
اگر مشتری‌تان این باور را داشته باشد که محصولی که به آن نیاز دارد را فقط از طریق شما می‌تواند بدست آورد، فروش‌تان تضمین شده خواهد بود. آن‌ها این محصول را می‌خواهند و شما تنها کسی هستید که آن را دارید. حتما لازم نیست محصول‌تان منحصر‌به فرد باشد. بلکه مسئله مهم این‌ است که این محصول را مشتری‌ها منحصربه فرد تلقی کنند. بسیاری از کسب‌و‌کارها این اشتباه را مرتکب می‌شوند که تصور می‌کنند همه مردم رقبای آن‌ها را می‌شناسند. حقیقت این است که عامه مردم به احتمال زیاد چنین اطلاعاتی ندارند.

ارزش و جایگاه نام تجاری
اگر محصولتان در صنعتی که در آن قرار دارید، بهترین قلمداد شود، اثرگذاری فعالیت‌های بازاریابی‌تان نیز به‌طور قطع افزایش می‌یابد. این مسئله در واقع قدرت نام تجاری‌تان را نشان می‌دهد. اگر بدانیم یک لباس متعلق به یک برند معروف است با اشتیاق بیشتری به آن نگاه خواهیم کرد، اما اگر یک برند دیگر لباسی را تولید کند که برایمان جالب باشد و بیشتر به‌نظر بیاید، باز هم به احتمال قوی لباسی از آن برند معروف را ترجیح خواهیم داد. علت اصلی این مسئله، برداشت ذهنی ما نسبت به دو نام تجاری است.

یکی از مهم‌ترین عوامل اثرگذار بر جایگاه نام تجاری، این است که اولین کسی باشید که به یک بازار پا می‌گذارید.